بدن اثیری چاکرای سوادهیستانا

کالبد اثیری

 

اگر ما شروع کنیم به آنکه کل کنش های مادی خود را با آگاهی کامل انجام دهیم آن وقت همذات پنداری ما با بدن مادی شکسته میشه .اگر با توجه تام و تمام یک دست را بلند کنی خود را از آن دست جدا احساس خواهی کرد زیرا آنکه بلند کرده با آنچه که بلند شده تفاوت دارد احساس جدا بودن از بدن مادی آغاز آگاهی از بدن اثیری است.

 

دومین بدن، بدن عاطفی یا اثیری که با دومین چاکرا،سوادهیستانا، مرتبط هست و سیاره ونوس حاکم بر ان است.

این چاکرا هم دارای دو امکان بالقوه است:  به طور بنیادی، طبیعت  بالقوه  اش  ترس، نفرت، خشم و خشونت است. اگر تو دومین بدن راکد بمونیم، آنگاه حالات وشرایط دگرگونی یعنی عشق، مهرورزی، نبود ترس، ومحبت جایگزین حالات و شرایط پیشین نمیشوند.

سد راه مراقبه کننده در دومین چاکرا نفرت و خشونت است ومسأله، مسأله دگرگون کردن آنهاست.

اگر در درون خشونتی هست ،سرکوب یا عنان ان را رها کردن درمان نیست. این خشم باید درون تو حل شود. اول باید آن را بپذیری و دلیل آن را بیابی و بعد از نقاط دیگر به ان اگاه باشی.

پذیرش قدم اوله که مسیر را هموار میکنه.

در ثانی خشم و ترس ضروریه. صحبت اینه که این خشم نباید برتو غالب باشد و همواره با تو باشد.  ولی پیوسته براین حال ماندن رکود بدن دوم است.

 

اوشو میگه:”اگر کسی طبیعت ترس زا بفهمد، به نهراسیدن دست مییازد؛ و اگر طبیعت خشونت را درک کند، عدم خشونت را بدست میآورد. پس  ما با فهم خشم کیفیت بخشش و عفو را توسعه میدهیم.”

 بخشش ینی گذشتن از انچه پیش امد.

 

اگر ما تظاهر کنیم که هیچ هراسی نداریم، هیچ خشونتی درون ما نیست، هرگز قادر نخواهیم بود هراسیدن و عدم خشونت را بشناسیم. آن کس که حضور ترس را در درون خویش میپذیرد، و کسی که ترس را کاملاً زمینه یابی کرده است، به زودی به جایی خواهد رسید که میخواهد دریابد در فراسوی ترس چیست.

 

تا وقتی که از فغالیت های مادی به طور کامل اگاه نیستیم، بدن اثیری را حس نمیکنیم.چیزی بیشتر از  آن وجود داره زمانی که دستمان را بلند میکنیم. یه لایه درون تر،متوجه جنبش و ارتعاشات درونی میشیم.

اوشو میگه:

“یک انسان خشمگین می شود خشم در بدن اثیری متولد شده ولی در بدن اول عیان می شود اساسا خشم کنش بدن دوم است بدن اول به مثابه واسطه ای برای ابراز و تجلی به کار رفته است بنابراین اگر بخواهی می توانی خشم را از رسیدن به نخستین بدن باز داری این همان چیزی است که در سرکوب کردن انجام می شود فرض کنیم که من از خشم سرشارم حس می کنم دوست دارم تو را با چوبدستی بزنم ولی می توانم جلوی خودم را بگیرم زدن کنشی از نخستین سطح است اساسا خشم وجود دارد ولی حال هیچ اظهار واعلانی از آن در میان نیست من می توانم خودم را از زدن باز دارم اگر بخواهیم حتی می توانم به تو لبخند بزنم ولی در درون خشم در سرتاسر بدن دوم من پخش شده است بنابراین آنچه که در سرکوب کردن روی می دهد این است که ما در مرحله بروز و اظهار خشم خود را فرو خورده و پنهان می کنیم ولی خشم همین حالا هم در سرچمشه اصلی اش حی و حاضر است.”

 

 

وقتی به آگاه بودن از فرایند های بدن مادی بیآغازی شروع به فهمیدن و درک جنبش های عشق خشم و نفرت درونت می کنی از حضور آنها آگاه خواهی شد تا زمانی که جنبش های این عواطف برخاسته از بدن دوم را نفهمی کل آنچه که می توانی بکنی سرکوب کردن آنهاست تو نمی توانی از آنها رها باشی چون فقط وقتی از آنها آگاه می شوی که به بدن اول رسیده اند و حتی خیلی از اوقات در این مرحله هم مطلع نمی شوی غالبا فقط زمانی از آنها آگاه می شوی که به بدن طرف مقابل رسیده اند ما چنان غافل و بی خبر هستیم که تا وقتی سیلی مان به گونه دیگری ننشیند درنمی یابیم که چه کرده ایم پس از سیلی زدن است که می فهمیم چیزی روی داده است.

 

 

کل عواطف از بدن اثیری بلند میشن برای همین اسم دیگه ی بدن اثیری،بدن عاطفیه.

 

در مراقبه تجاربی مثل بسیط شدن گزگز و مورمور شدن از بدن اثیریه. بدن که سرجای خودشه، ولی این احساسه که دگرگون شده. گاهی به حدی این بدن گسترش میابد که شخص احساس میکند تمام فضای اتاق رو پرکرده.

این تجربه ای است از بدن اثیری!

 

اگه شروع کنیم به انبساط این بدن هماهنگی بیشتری خلق میکنیم. چرا که هدف هماهنگی و تهادل بین کالبدهامونه. اما وقتی این بدن رو منقبض میکنیم نه تنها مانع این هماهنگی میشیم که ارتباط با بدن اول مون هم از دست میدیم.

 

هراسیدن و ترسیدن خشم و نفرت باعث انقباض این بدن میشه .

 

تمرین این بدن اگاهی به  بیان احساسات هست

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Scroll to Top