بدن ستاره ای و چاکرای مانیپورا

کالبد ستاره ای

 

مرکز کل عواطف احساسات و هیجانات در مرکز مانیپورا به معنای الماس که خورشید حاکم بر ان است.

ما دایما به سرکوب احساسات در طول وابسته شده ایم. با هر سرکوب منقبض تر میشیم . با هر بار سرکوب در واقع مانیپورا را سرکوب میکنیم.
تنها الماس لایق داشتن این الماس گرانبها است حیوانات نمی توانند بخندند طبیعتا گریه هم نمی توانندبکنند. اشکها بعدی هستند که تنها برای انسان در دسترس اند .

تمامی حیوانات دیگر فقط با دو چاکرا زنده اند: مولا داهارا و سوادهیستانا آنان به دنیا می آیند و می میرند بین این دو هیچ چیز چندانی نیست اگر تو نیز صرفا زاده شوی وبمیری یک حیوانی هنوز انسان نیستی و خیلی ها میلیون ها نفر از مردم فقط با این دو چاکرا زندگی می کنند. آنان هرگز به فراسوی این دو نمی یابند.

 

در طول روز چقدر به سرکوب عواطف مشغول هستیم؟
چقدر در طول سال و چقدر در طول عمر عواطف و احساساتتون رو سرکوب کردیم؟
چون ما یاد گرفتیم که که احساساتی نباشیم، اغلب تصور کردیم که سخت بودن بهتر از ملایم بودن هست! اینگونه خودمون رو در برابر اسیب ها حفظ کردیم چه بسا با هر بار سخت بودن انسدادی در این چاکرا ایجاد کردیم.

برای آرامش این سومین مرکز کار زیادی در تانترا شده است عواطف و هیجانات می باید رها باشند. آرام باشند وقتی که احساس می کنی دوست داری گریه کنی ناگزیری از گریستن ، هنگامی که حس می کنی دوست داری بخندی ناچاری از خندیدن

این مهملات سرکوب را می باید رها کنی!

اوشو میگه : اصیل باش احساساتی باش بیشتر لمس کن بیشتر احساس کن بیشتر بخند بیشتر گریه کن و به یاد بسپار: بیش از آنچه که مورد نیاز است نمی توانی انجام دهی مبالغه نمی توانی بکنی تو حتی یک قطره اشک هم بیشتر از آنچه که مورد نیاز است نمی توانی بریزی و بیش از آن هم که مورد احتیاج است نمی توانی بخندی بنابراین نترس آزمندنباش.

تانترا به سه مرکز زیرین، مراکز اسفل و فرو دست میگوید،نه به معنای ارزش گذاری! بلکه به معنای پله های پایین یک نردبان!

اما سومین بدن ، بدن ستاره ای ما مرتبط با چاکرا مانیپورا:

این بدن هم دو بعد دارد اساسا بدن سوم حول تردید و تفکر می گردد . اگر اینها دگرگون شده باشند تردید اعتماد می شود و تفکر اگاهی!

اگر تردیدها و شک ها سرکوب شوند هرگز به شرادا (shraddha) دست پیدا نمیکنیم. هرچند به ما پند داده اند که تردیدها را سرکوب کرده و آنچه را که می شنویم باور کنیم کسی که تردیدهایش را سرکوب کند هرگز به اعتماد نایل نمی شود. پس شک کن تا به بقین برسی!

چون تردید در درون حی و حاضر باقی می ماند هرچند که سرکوب شود تردید مثل سرطان در درون شاخه می دواند و شور و نشاط تو را به ته می رساند باورها برای هراس از شکاکیت است که ترویج یافته اند ما ناگزیر خواهیم بود کیفیت تردید را بفهمیم. ناچار خواهیم بود آن را زندگی و همراهی کنیم آنگاه یک روز به جایی می رسیم که شروع می کنیم به تردید داشتن در مورد خود تردید لحظه ای که شروع به شک کردن در مورد خود کنی اعتماد آغاز می شود.

 

در عین حال که نمیتونیم بدون حرکت در طریق تفکر جلو بریم و بدون تفکر در جهل فرو میریم، تردید همیشه در اندیشه ها وجود دارد و برای انانی که اهمیت زیادی برای تفکر قایل اند، به بقین و تصمیم گیری موفق نمیشن.

چرا؟ این تناقض از کجا میاد؟

کسی که همواره مغروق در اندیشه هاست هرگز به تصمیمگیری دست نمی یابد بدین سبب همواره چنین اتفاق می افتد: کسانی که زندگی شان کمتر تحت سلطه اندیشه هاست بسیار قاطع و مصمم اند در صورتی که آنان که اهمیت زیادی برای اندیشه ها قائل اند فاقدتصمیم و اراده اند خطر ناشی از هر دوی اینهاست.

هر دوی اینها مانعی بر سر راه مراقبه کننده است. پس نیاز هست یادگیری تفکری که به ما قدرت تصمیم گیری میدهد. اندیشه هایی واضح و قاطع .

این به معنای ویوک یا اگاهی است که در تمامی مکاتب از اون صحبت شده.

تردید و اعتماد دو صورت این چاکرا هستند هنگامی که تردیددگرگون و متحول شده باشد پیامد آن اعتماد است اما اعتماد مخالف و عکس تردید نیست، اعتماد ناب ترین و غایی ترین تحول تردید است اعتماد منتها درجه غایی تردید است جایی است که حتی تردید نیز گم می شود زیرا که در اینجا تریدد شروع می کند که حتی در مورد خود نیز تردید کند.

اماده سازی بدن ستاره ای:

“پدیده بدن سوم در عین حال ظریف تر است فقط در صورتی می تواند فهمیده شود که شروع کنیم بهفهمیدن تام و تمام عواطف وقتی که عواطف تغلیظ شده باشند کنش می شوند و امواج ستاره ای از امواج عواطف ظریف تر هستند. به همین سبب است که من نخواهم دانست که شما نسبت به من خشمگین هستید مگر آنکه خشم خود را نشان دهید چون من فقط وقتی می توانم آن را ببینم که یک کنش شده باشد ولی شما به خوبی می توانید آن را از پیش ببینید تو می توانی آن را به محض برخاستن در بدن اثیریات احساس کنی توفان خشمی که برخاسته اتم های خاص خویش را داراست که از بدن اثیری می آیند اگر این اتم ها پدیدار نشوند تو نمی توانی خشمگین باشی.” (اوشو)

پس بدن ستاره ای مجموعه ای از ارتعاشات ما هست. خشم ، نفرت، بخشش ، عشق همه این ها صورت های انرژی هستن.

گزینش یکی پاسخی است برای انتخاب دیگری!
پس انسانی که از سومین سطح آگاه می شود شروع می کند بهاین که از جفت های متضاد رها باشد.
اما تنها پس ازبیداری و هشیاری نسبت به دومین سطح است که سطح سوم می تواند شناخته شود زیرا سومین سطح ارتعاشات بسیار ظریفی دارد در آن سطح عواطف وجود ندارند – تنها ارتعاشات هستند.

با استقرا و پاکسازی این بدن هاله بینی رخ خواهد داد.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Scroll to Top